سه شهر بسيار كوچك در ايتاليا وجود دارد كه اين سه شهر مجموعاً حدود 40% بازار كاشي دنيا را در دست دارند. اگر زمان بعد از جنگ را به ياد آوريم، در اكثر كاشيفروشيهاي ما نيز تابلوي “كاشيمارادزي” زده شده بود و كاشيهاي بسيار قشنگ و گرانقيمت از ايتاليا وارد شده بود. سوال اينست كه اين شهرها چگونه توانستهاند اين موفقيت را بدست آورند؟
در اين شهرها واحدهاي كوچك 20-30 نفرهاي وجود دارند كه همكاري بسيار منسجمي را با يكديگر انجام ميدهند. برخي از اين واحدها كه معمولاً بزرگتر از بقيه هستند (در حدود 100 نفر) نقش Lead يا Chief را بازي ميكنند و سفارشهايي را كه از خارج ميگيرند بين واحدهاي ديگر به عنوان Contractor تقسيم ميكنند. اين واحدها به همراه Contactorها (كه به طور تخصصي كار ميكنند) و واحدهاي لازم ديگر مانند دفتر طراحي، دفتر بازاريابي، صندوق اعتباري و غيره، تشكلهايي را ايجاد ميكنند. اين تشكلها ميتوانند مشكلات ناشي از كوچك بودن واحدها را از نظر مقياس بازار، هزينههاي تحقيق و توسعه و غيره حل كنند.
پس در شهرهاي مورد بحث، از يك طرف از مزاياي كوچك بودن بنگاهها استفاده شده است و از طرف ديگر از همكاري اين بنگاهها، تشكلهايي بوجود آمده است كه مزاياي بنگاه بزرگ، خصوصاً از نظر توان بازاريابي و تحقيق و توسعه و غيره نيز مورد توجه قرار گرفته است.