اما لستر تارو از ضعف اين استراتژي پرده برداشته است:

“رقيبان به طرق گوناگون به روش ساخت محصول جديد پي مي‌بردند و هميشه سعي مي‌كردند كه قيمتهاي خود را تا جايي كه هزينه‌هاي نهايي در تاسيسات قديم اجازه مي‌داد پايين آورده و با قيمتهاي مخترع محصول مقابله كنند. در اين شرايط براي اينكه آمريكا همچنان پيشتاز باشد مي‌بايست تكنولوژي فرآيند توليد را نيز به انحصار خود در مي‌آورد. براي اين امر بايد هزينه‌هاي متوسط تكنولوژيهاي جديد فرآيند, كمتر از هزينه‌هاي نهايي تكنولوژيهاي قديم فرآيند مي‌شد. اين مستلزم زيرورو شدن فرايند توليد بود و بسيار نامحتمل به نظر مي‌رسيد. بنابراين خِرد حكم مي‌كرد كه بيشتر مخارج R&D بنگاه اقتصادي در راه توليد محصول جديد صرف شود.

هنگامي كه آمريكاييان نيروي خود را در تكنولوژيهاي (محصول) جديد متمركز كرده بودند, ژاپن و آلمان غربي بر تكنولوژيهاي فرآيند توليد تمركز يافته بودند. تمركز آنها بر فرآيند توليد بدان علت بود كه در آن عصر, آمريكا از نظر تكنولوژي آنقدر پيشتاز بود كه براي اين دو كشور استراتژي پرداختن به توليد محصولات جديد و سبقت بر آمريكا در اين وادي، غيرممكن بود. به ناچار ژاپنيها عمدة بودجه‌هاي R&D خود را صرف تكنولوژيهاي جديد فرآيند كردند.”

تارو در ادامه به شرايط دنياي امروز, در پايان قرن بيستم مي‌پردازد:

سياست 30 سال پيش آمريكا كه در آن زمان موفق بود امروز ديگر ناكارآمد است. مهندسي معكوس به صورت هنر پيشرفته‌اي درآمده است. كساني كه بتوانند محصولي را ارزانتر توليد كنند ميتوانند آن را از دست مخترع آن خارج سازند. در دنياي امروز اختراع محصول بي‌فايده است مگر اينكه مخترع آن ارزانترين توليدكنندة آن نيز باشد. اين سخن بسيار مهمي است كه در شرايط دنياي امروزه مهم نيست كه چه كسي ايده و محصول جديدي را خلق مي‌كند بلكه مهم اين است كه چه كشوري موفق مي‌شود بازار تجاري آن ايده يا محصول را بدست گيرد. در دو دهة اخير بسيار شاهد بوده‌ايم كه كشوري محصولي را اختراع كرده و به ثبت رسانده است ولي اكنون سودآوري و اشتغال‌زايي آن را كشور ديگري به دست آورده است. مثلاٌ دستگاه ضبط صوت, دوربين ويدئو و دستگاه فكس توسط آمريكا و CD-Player توسط هلند اختراع شد, اما بازار توليدات اين محصولات چنان در كنترل كامل شركتهاي ژاپني مي‌باشد كه شايد به ندرت بدانيم اين محصولات را كدام كشور اختراع كرده است