در كشورهاي اروپاي غربي ممكن است مؤسسههاي پژوهشي و سازمانهاي تعاوني پژوهشي از خيلي جهات با هم تفاوت داشته باشند اما در يك نقطه مشترك هستند: همگي فعاليتهاي تحقيق و توسعه را براي شركتهاي صنعتي عضو انجام ميدهند.
رقابت در ميان اعضاي صنعتي وجود دارد اما با علم به اينكه همبستگي بركارآيي موجود ميافزايد، همكاري پژوهشي مورد توجه قرار گرفته است. با همكاري پژوهشي اين امكان بوجود مي آيد كه مؤسسههاي مجهزتري به حل مسائل شركتهاي صنعتي بپردازند. ميتوان محاسن مؤسسههاي پژوهش تعاوني را به صورت زير فهرست كرد:
1- سازمانهاي تعاوني پژوهشي در تشخيص نيازها و سودمنديهاي توسعة تكنولوژي كمك شاياني ميكنند.
2- بعضي از مشكلات فني كه شركت صنعتي به تنهايي از پس آنها برنميآيد با همكاري مؤسسهها و با هزينة كمتر حل ميشود.
3- نيروي انساني متخصص با تجمع در مكاني واحد، كارآيي اقتصادي بيشتري را پيدا ميكنند.
معايب سيستم پژوهش تعاوني را ميتوان بصورت زير نوشت :
1- ميان انتظارات صنايع عضو از مؤسسة پژوهشي و آنچه كه پژوهشگران مؤسسه قابل تحقيق ميدانند فاصلة زيادي وجود دارد. اين هدفهاي متعارض سبب ميشود تا از كارآيي مؤسسه در زمينة مديريت كاسته شود.
2- درصورت بروز مشكلي براي شركتي، ابتدا شركت ترجيح ميدهد رأساً در حل آن اقدام كند و آنرا به مؤسسه پژوهشي واگذار نكند و تنها مسايل درجه دوم به مؤسسه واگذار ميشود.
3- و يك دليل بسيار عمده كه شركتها مايل نيستند از خدمات سازمانهاي تعاوني – پژوهشي استفاده كنند اين است كه بيم دارند امور محرمانهشان به خارج درز كند يا مؤسسه پژوهشي كارش را خوب انجام ندهد